+ ماهی ها را بگویید غصه ی تنگیِ مسکن شان را نخورند. . مـ.ن به همه شان مکانی برایِ سکوت می دهم... در اقیانوسِ چشمانـ.م. . + دفترِ خیالـ.م را که ورق میزنم، هربرگش به سویی می افتد و خش خشش به گوش می رسد از زیرِ پایِ رهگذری که با بی مهری، با یارش در مـ هـ رِ پاییز قدم میزند ... + شمعِ وجودت را روشن کن! بگذار ببخشد، بسوزد و بسازد. . .بگذار خودسازی کند! + این قلم شده کلیدِ قفسِ خیالـ.م.. همین که نزدیکی می آید واژه ها از اسارتِ خیالـ.م رها می شوند. . + چه خوب این مدت برایـ.م زیرآبی رفتی و وانمود کردی که در دریایِ معرفت غرقی . . + نوکِ این قلم چه سرسره ی خوبی ست برایِ واژه هایِ نونهالِ خیالـ.م.. نگاه چه باذوق سُـ ر می خورند و بازی می کنند باهم. .:) امضاء: ر دِ پـ ا یِ بـ ا ر ا ن
یادداشت های روزانه ام