+ از چه می گریی آسمانـ.م؟ تو هم مثلِ مـ.ن، دلـ.ت برایِ تابستان تنگ شده.. .مگرنه؟ + دلـ.م آرامشِ ماهیِ کوچکی را میخواهد که رویِ آب خوابیده است ... + گاهی فکر میکنم این واژه ها خواب و خوراک ندارند که دائم رویِ سفیدی هایِ کاغذِ کوچکـ.م رژه می روند...؟ ولی چــــــرا!! خوراکشان تـــــــ.و شده است! با تــــو هایِ خط خطی هایی زندگی میکنند که اگر نباشند واژه هایـ.م همه میمیرند... مثلِ مـ.ن.. که بی تــــــ.و چندی ست مرده ام ... + ماهیِ قرمز و کوچکِ مـ.ن... به تنهاییِ خود در این تُنگِ تَنگ قانع باش!! درین تنهایی، با اشک هایِ پنهانِ خود بسوز و بساز روزهایِ عمرت را... زندگی در اشک هایِ دردناک سخت تر است از زندگیِ بی کس و کار!! و دریا همه اش ا شـ کـ است... گاه اشکِ آسمان... و گاه اشکِ پنهانِ موجوداتی از جنسِ تو...! + شاید بتوانم بیخیالِ خیالـ.م بشوم اما خالی از خیالـ.م هرگز!! + و شبنم هایِ رویِ سرخیِ گونه یِ گلبرگِ گل ها... و رازِ پنهانِ آسمان... و اشک هایِ شبانه ی بیصدایش... + تیک تاک - تیک تاک - تیک تاک ... عقربه هایِ ساعت هم می گریزند از ثانیه هایِ بی تــــــ.و... + کمی یاد بگیر از پاییز!! بی توقع مـ هـ رِ وجودش را تقدیم می کند به هر رهگذری... + به گمانـ.م کلاغ نه عاشق شده است، نه طعمِ انتظار را چشیده است... آخر یک پر هم سفید نکرده است! بر خلافِ مـ.ن که گردِ سپیدی را بر تک تکِ تارِ موهایـ.م درثانیه هایِ بی تو که در انتظارِ آمدنـ.ت نشسته بودم، افشاندم ... + خیالـ.م هرز شده بس هرزنویسی کرده ام!! به هر کس و هرچیزی فکر میکند. .. باید گوشِ خیالـ.م را بگیرم و بپیچانمش(!!)... باید تربیتش کنم ... امضاء: ر دِ پـ ا یِ بـ ا ر ا ن
یادداشت های روزانه ام