سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از جنسِ بــــاران

+ دنیا مملوء از تـــــ.و هایی شده است

 که برایِ مـ.ن هایی

 شده است آرزو!

 

+ درسته دست هایـ.م نمک نداشتند

 اما

 اشک هایی که برایِ تو ریختم

 از دریا، شور تر بود..

 پس چرا نمک گیرم نشدی؟

 

+ با نوشته هایـ.م چه کردی؟

 که تا اسمِ "تـــــــ.و" می آید

عاشقانه می شوند ...

 

+ کاش تـ.و می شدی چترِ خیالـ.م..

 تا وقتی که باران می آید،

 چشمانـ.م خیس نشوند. .

 

+ واژه ها به دنبالِ قلم..

 و قلم گریزان از حمله یِ گله ایِ واژه ها...

عجب صحنه یِ أکشنی. .هه!! :)

 

امضاء: ر دِ پـ ا یِ بـ ا ر ا ن


یادداشت شده در جمعه 91/7/14ساعت 2:28 عصر به قلمِ ذهنِ باران زده... امضای شمــا ( ) |










یادداشت های روزانه ام